نقاشی و سایر هنرها

وبلاگی در باره نقاشی و طراحی و سایر هنرها

نقاشی و سایر هنرها

وبلاگی در باره نقاشی و طراحی و سایر هنرها

نقاشی قرن بیستم

در سال های پر تنش آغاز قرن بیستم، به ویژه سال های بین دو جنگ جهانی، هنرمندان و نقاشان زیادی، با بیان و روش نو، در تاریخ هنر ظهور کردند و راه و نگرشی خاص از واقعیت زندگی، و شناخت ویژه ای از ارتباطهای مرموز و درونمایه های نهفته اشیاء و عناصر هستی را ارائه دادند. نگرش های جدید در مواردی، تشابهاتی با بینش های گذشته را نشان می دادند اما نوع نگاه انسان به طبیعت و محیط پیرامونش، و کیفیت تفکر و کشف اصول دگرگونه، که در نگرش های نو نمایانده می شد، گیرایی پیش رونده و تاثیرگذاری بدیعی را در خود داشت؛ گویی ظاهر اشیاء و تیرگی ها و روشنی ها و بافت آن ها، که سالیان زیادی مورد توجه بود شکافته شده و درون ناشناخته و محتوای غریب آن ها بیرون ریخته می شد. همانگونه که روانکاوی و روانشناسی معاصر، درون منزوی و تنهایی سیاه آدمی در قرن بیستم را بیرون می ریخت و گره های نگشوده و زخم های کهنه او را فرا روی نگاهش می نمایاند.

در همان دهه های اول بود که نظریات «روان شناسی»، آشفتگی های نهفته و عقده های روانی از جانب زیگموند فروید، گستاو یونگ و چند روانشناس و تحلیلگر دیگر، مطرح می شد که بیشتر آن مباحث و اصول، در حقیقت فرایند روح متزلزل و مضطرب انسان معاصر بودند. بعد از مرگ فریدریش نیچه در سال ۱۹۰۰، نظرات او درباره «ابرانسان» ، اراده معطوف به قدرت و رابطه طبقات اجتماعی و نظرات کمابیش مشابه شوپنهاور، هایدگر و فیلسوفان و جامعه شناسان قبلی دیگر، در برخوردها، محاورات و نظرگاه های روشنفکران، اندیشمندان، فرهیختگان و هنرمندان ظهور کرد. جهان . به ویژه جامعه غرب . آبستن تنش ها و تلاطم های گنگ و ناشناخته بود.

تکان ها، نه در آغاز قرن، بلکه بیشتر در سال های آخر دهه دوم، رخ نمودند. تناقض های نظام سرمایه داری، آشکارتر شد و رویدادهای فاجعه آمیز در قالب جنگ ها و تصادم های خونین، به بار آمد. بنابراین با وجود پیشرفت های مادی که در نظام سرمایه داری انحصاری حاصل شده بود، و به رغم سیمای دگرگون شده زندگی در جوامع صنعتی پیشرفته، قرن جدید مبشر هیچگونه احساس آسایش و امنیتی برای انسان غربی ، و کل بشریت  نبود؛ و بلکه اضطراب های پیچیده و گمشدگی های مرموزی برای بشریت به ارمغان آورد که آثار آن اضطراب ها و نامرادی ها، در طول قرن در بیشتر آثار ادبی، هنری نقاشی و اجتماعی به چشم می خورد. 

در متن همین شرایط فرهنگی - اجتماعی آغاز قرن و سال های بین دو جنگ بود که هنر پیشتاز در پی گشودن راه خود بود. روند منطقی تحول نقاشی پس از امپرسیونیسم، در آستانه سده بیستم به حرکت های سریع انقلابی انجامید. قالب - زبان تصویری و نوع نگاه هنرمند، دچار تکان و دگرگونگی چشمگیری شد. به موازات این برونگری های خلاق، با گرایش هایی در نقاشی نوین روبرو می شویم که موقعیت انسان غربی را در دنیای بیگانه، غیرعقلانی و یکسره از هم گسیخته می نمایانند. کافی است که به نقاشی های اکسپرسیونیستی نظر افکنیم تا لرزش خشماگین هنرمندی را ببینیم که از موقعیت انسان غربی برآشفته ولی غالبا در جستجوی علت ها به درماندگی دچار شده است. او چهره ای کریه و تحریف شده از انسان را نشان می دهد؛ نه از آن رو که بر زشتی ها صحه می گذارد، بلکه به این سبب که می خواهد با آنچه بزک شده است، مبارزه کند»


نقاشی قرن بیست اثر د کیریکو


بیشتر مکاتب قرن بیستم، به نوعی در این عصیان و ستیزه، سهم داشتند که از آن میان، نقاشان «متافیزیک» و بخصوص شخص پیشتاز آن ها، «جورجو دکریکو»، از جایگاه خاصی برخوردارند که نه چهره کریه، بلکه هیبت و شبح وهم آلود، واخورده و طلسم شده انسان معاصر را در آثار خویش به تصویر می کشند.


قرن بیستم شاهد فراز و نشیبهای متعددی در نقاشی هستیم. سبکهای نقاشی در این قرن حالت صعود و نزول دارند. سبک و یا جنبشی به اوج رسیده و پس از مدتی دوران افول خود را طی مینماید. نقاشی و سبکهای مختلف آن در دورانهای مختلف این فراز و نشیبها را داشته اند و هر از گاهی سبک نقاشی که به اوج رسیده، بازگشت و رجعت خود به سبکهای پیشین را در پی میگیرد و نقاشی در این قرن نیز از این خصیصه بی نصیب نمیماند. شناخت تحولات سبکها و دیدگاه های این هنر، بینش هنرمندان را عمیق تر و متکاملتر خواهد کرد.